مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۳۴۳: ز همراهان جدایی مصلحت نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز همراهان جدایی مصلحت نیست سفر بی روشنایی مصلحت نیست چو ملک و پادشاهی دیده باشی پس شاهی گدایی مصلحت نیست شما را بی شما می خواند آن یار شما را این شمایی مصلحت نیست چو خوان آسمان آمد به دنیا از این پس بی نوایی مصلحت نیست در این مطبخ که قربانست جان ها چو دونان نان ربایی مصلحت نیست بگو آن حرص و آز راه زن را که مکر و بدنمایی مصلحت نیست چو پا داری برو دستی بجنبان تو را بی دست و پایی مصلحت نیست چو پای تو نماند پر دهندت که بی پر در هوایی مصلحت نیست چو پر یابی به سوی دام حق پر که از دامش رهایی مصلحت نیست همای قاف قربی ای برادر هما را جز همایی مصلحت نیست جهان جوی و صفا بحر و تو ماهی در این جو آشنایی مصلحت نیست خمش باش و فنای بحر حق شو به هنبازی خدایی مصلحت نیست مولانا بلخی