مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۳۲۶: حالت ده و حیرت ده ای مبدع بیحالت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حالت ده و حیرت ده ای مبدع بی حالت لیلی کن و مجنون کن ای صانع بی آلت صد حاجت گوناگون در لیلی و در مجنون فریادکنان پیشت کای معطی بی حاجت انگشتری حاجت مهریست سلیمانی رهنست به پیش تو از دست مده صحبت بگذشت مه توبه آمد به جهان ماهی کو بشکند و سوزد صد توبه به یک ساعت ای گیج سری کان سر گیجیده نگردد ز او وی گول دلی کان دل یاوه نکند نیت ما لنگ شدیم این جا بربند در خانه چرنده و پرنده لنگند در این حضرت ای عشق تویی کلی هم تاجی و هم غلی هم دعوت پیغامبر هم ده دلی امت از نیست برآوردی ما را جگری تشنه بردوخته ای ما را بر چشمه این دولت خارم ز تو گل گشته و اجزا همه کل گشته هم اول ما رحمت هم آخر ما رحمت در خار ببین گل را بیرون همه کس بیند در جزو ببین کل را این باشد اهلیت در غوره ببین می را در نیست ببین شیء را ای یوسف در چه بین شاهنشهی و ملکت خاری که ندارد گل در صدر چمن ناید خاکی ز کجا یابد بی روح سر و سبلت کف می زن و زین می دان تو منشاء هر بانگی کاین بانگ دو کف نبود بی فرقت و بی وصلت خامش که بهار آمد گل آمد و خار آمد از غیب برون جسته خوبان جهت دعوت مولانا بلخی