مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۳۰۹: واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب کاندر خرابه دل من آید آفتاب از پای درفتاده ام از شرم این کرم کان شه دعام گفت همو کرد مستجاب بس چهره کو نمود مرا بهر ساکنی گفتم که چهره دیدم و آن بود خود نقاب از نور آن نقاب چو سوزید عالمی یا رب چگونه باشد آن شاه بی حجاب بر من گذشت عشق و من اندر عقب شدم واگشت و لقمه کرد و مرا خورد چون عقاب برخوردم از زمانه چو او خورد مر مرا در بحر عذب رفتم و وارستم از عذاب آن را که لقمه های بلاها گوار نیست زانست کو ندید گوارش از این شراب زین اعتماد نوش کنند انبیا بلا زیرا که هیچ وقت نترسد ز آتش آب مولانا بلخی