مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۳۰۸: خوابم ببستهای بگشا ای قمر نقاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوابم ببسته ای بگشا ای قمر نقاب تا سجده های شکر کند پیشت آفتاب دامان تو گرفتم و دستم بتافتی هین دست درکشیدم روی از وفا متاب گفتی مکن شتاب که آن هست فعل دیو دیو او بود که می نکند سوی تو شتاب یا رب کنم ببینم بر درگه نیاز چندین هزار یا رب مشتاق آن جواب از خاک بیشتر دل و جان های آتشین مستسقیانه کوزه گرفته که آب آب بر خاک رحم کن که از این چار عنصر او بی دست و پاتر آمد در سیر و انقلاب وقتی که او سبک شود آن باد پای اوست لنگانه برجهد دو سه گامی پی سحاب تا خنده گیرد از تک آن لنگ برق را و اندر شفاعت آید آن رعد خوش خطاب با ساقیان ابر بگوید که برجهید کز تشنگان خاک بجوشید اضطراب گیرم که من نگویم آخر نمی رسد اندر مشام رحمت بوی دل کباب پس ساقیان ابر همان دم روان شوند با جره و قنینه و با مشک پرشراب خاموش و در خراب همی جوی گنج عشق کاین گنج در بهار برویید از خراب مولانا بلخی