مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۳۰۶: رغبت به عاشقان کن ای جان صدر غایب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رغبت به عاشقان کن ای جان صدر غایب بنشین میان مستان اینک مه و کواکب آن روز پرعجایب وان محشر قیامت گشتست پیش حسنت مستغرق عجایب چون طیبات خواندی بر طیبین فشاندی طیبتر از تو کی بود ای معدن اطایب جان را ز تست هر دم سلطانیی مسلم این شکر از کی گویم از شاه یا ز صاحب در جیب خاک کردی ارواح پاک جیبان سر کرده در گریبان چون صوفیان مراقب عشق تو چون درآمد اندیشه مرد پیشش عشق تو صبح صادق اندیشه صبح کاذب ای عقل باش حیران نی وصل جو نه هجران چون وصل گوش داری زان کس که نیست غایب جان چیست فقر و حاجت جان بخش کیست جز تو ای قبله حوایج معشوقه مطالب نک نقد شد قیامت اینک یکی علامت طالع شد آفتابت از جانب مغارب درکش رمیدگان را محنت رسیدگان را زان جذبه های جانی ای جذبه تو غالب تا بیند این دو دیده صبح خدا دمیده دام طلب دریده مطلوب گشته طالب عشق و طلب چه باشد آیینه تجلی نقش و حسد چه باشد آیینه معایب کو بلبل چمن ها تا گفتمی سخن ها نگذشت بر دهان ها یا دست هیچ کاتب نه از نقش های صورت نه از صاف و نه از کدورت نه از ماضی و نه حالی نه از زهد نه از مراتب عقلم برفت از جا باقیش را تو فرما ای از درت نرفته کس ناامید و غایب مولانا بلخی