مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۲۱۹: چو اندرآید یارم چه خوش بود به خدا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو اندرآید یارم چه خوش بود به خدا چو گیرد او به کنارم چه خوش بود به خدا چو شیر پنجه نهد بر شکسته آهوی خویش که ای عزیز شکارم چه خوش بود به خدا گریزپای رهش را کشان کشان ببرند بر آسمان چهارم چه خوش بود به خدا بدان دو نرگس مستش عظیم مخمورم چو بشکنند خمارم چه خوش بود به خدا چو جان زار بلادیده با خدا گوید که جز تو هیچ ندارم چه خوش بود به خدا جوابش آید از آن سو که من تو را پس از این به هیچ کس نگذارم چه خوش بود به خدا شب وصال بیاید شبم چو روز شود که روز و شب نشمارم چه خوش بود به خدا چو گل شکفته شوم در وصال گلرخ خویش رسد نسیم بهارم چه خوش بود به خدا بیابم آن شکرستان بی نهایت را که برد صبر و قرارم چه خوش بود به خدا امانتی که به نه چرخ در نمی گنجد به مستحق بسپارم چه خوش بود به خدا خراب و مست شوم در کمال بی خویشی نه بدروم نه بکارم چه خوش بود به خدا به گفت هیچ نیایم چو پر بود دهنم سر حدیث نخارم چه خوش بود به خدا مولانا بلخی