مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۱۵۸: امتزاج روحها در وقت صلح و جنگها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امتزاج روح ها در وقت صلح و جنگ ها با کسی باید که روحش هست صافی صفا چون تغییر هست در جان وقت جنگ و آشتی آن نه یک روحست تنها بلک گشتستند جدا چون بخواهد دل سلام آن یکی همچون عروس مر زفاف صحبت داماد دشمن روی را باز چون میلی بود سویی بدان ماند که او میل دارد سوی داماد لطیف دلربا از نظرها امتزاج و از سخن ها امتزاج وز حکایت امتزاج و از فکر آمیزها همچنانک امتزاج ظاهرست اندر رکوع وز تصافح وز عناق و قبله و مدح و دعا بر تفاوت این تمازج ها ز میل و نیم میل وز سر کره و کراهت وز پی ترس و حیا آن رکوع باتأنی وان ثنای نرم نرم هم مراتب در معانی در صورها مجتبا این همه بازیچه گردد چون رسیدی در کسی کش سما سجده اش برد وان عرش گوید مرحبا آن خداوند لطیف بنده پرور شمس دین کو رهاند مر شما را زین خیال بی وفا با عدم تا چند باشی خایف و امیدوار این همه تأثیر خشم اوست تا وقت رضا هستی جان اوست حقا چونک هستی زو بتافت لاجرم در نیستی می ساز با قید هوا گه به تسبیع هوا و گه به تسبیع خیال گه به تسبیع کلام و گه به تسبیع لقا گه خیال خوش بود در طنز همچون احتلام گه خیال بد بود همچون که خواب ناسزا وانگهی تخییل ها خوشتر از این قوم رذیل اینت هستی کو بود کمتر ز تخییل عما پس از آن سوی عدم بدتر از این از صد عدم این عدم ها بر مراتب بود همچون که بقا تا نیاید ظل میمون خداوندی او هیچ بندی از تو نگشاید یقین می دان دلا مولانا بلخی