مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۱۵۳: شمع دیدم گرد او پروانهها چون جمعها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شمع دیدم گرد او پروانه ها چون جمع ها شمع کی دیدم که گردد گرد نورش شمع ها شمع را چون برفروزی اشک ریزد بر رخان او چو بفروزد رخ عاشق بریزد دمع ها چون شکر گفتار آغازد ببینی ذره ها از برای استماعش واگشاده سمع ها ناامیدانی که از ایام ها بفسرده اند گرمی جانش برانگیزد ز جانشان طمع ها گر نه لطف او بدی بودی ز جان های غیور مر مرا از ذکر نام شکرینش منع ها شمس دین صدر خداوند خداوندان به حق کز جمال جان او بازیب و فر شد صنع ها چون بر آن آمد که مر جسمانیان را رو دهد جان صدیقان گریبان را درید از شنع ها تخم امیدی که کشتم از پی آن آفتاب یک نظر بادا از او بر ما برای ینع ها سایه جسم لطیفش جان ما را جان هاست یا رب آن سایه به ما واده برای طبع ها مولانا بلخی