مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۱۴۷: آخر از هجران به وصلش دررسیدستی دلا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آخر از هجران به وصلش دررسیدستی دلا صد هزاران سر سر جان شنیدستی دلا از ورای پرده ها تو گشته ای چون می از او پرده خوبان مه رو را دریدستی دلا از قوام قامتش در قامت تو کژ بماند همچو چنگ از بهر سرو تر خمیدستی دلا ز آن سوی هست و عدم چون خاص خاص خسروی همچو ادبیران چه در هستی خزیدستی دلا باز جانی شسته ای بر ساعد خسرو به ناز پای بندت با ویست ار چه پریدستی دلا ور نباشد پای بندت تا نپنداری که تو از چنان آرام جان ها دررمیدستی دلا بلک چون ماهی به دریا بلک چون قالب به جان در هوای عشق آن شه آرمیدستی دلا چون تو را او شاه از شاهان عالم برگزید تو ز قرآن گزینش برگزیدستی دلا چون لب اقبال دولت تو گزیدی باک نیست گر ز زخم خشم دست خود گزیدستی دلا پای خود بر چرخ تا ننهی تو از عزت از آنک در رکاب صدر شمس الدین دویدستی دلا تو ز جام خاص شاهان تا نیاشامی مدام کز مدام شمس تبریزی چشیدستی دلا مولانا بلخی