مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۱۰۲: سلیمانا بیار انگشتری را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سلیمانا بیار انگشتری را مطیع و بنده کن دیو و پری را برآر آواز ردوها علی منور کن سرای شش دری را برآوردن ز مغرب آفتابی مسلم شد ضمیر آن سری را بدین سان مهتری یابد هر آن کس که بهر حق گذارد مهتری را بنه بر خوان جفان کالجوابی مکرم کن نیاز مشتری را به کاسی کاسه سر را طرب ده تو کن مخمور چشم عبهری را ز صورت های غیبی پرده بردار کسادی ده نقوش آزری را ز چاه و آب چه رنجور گشتیم روان کن چشمه های کوثری را دلا در بزم شاهنشاه دررو پذیرا شو شراب احمری را زر و زن را به جان مپرست زیرا بر این دو دوخت یزدان کافری را جهاد نفس کن زیرا که اجری برای این دهد شه لشکری را دل سیمین بری کز عشق رویش ز حیرت گم کند زر هم زری را بدان دریادلی کز جوش و نوشش به دست آورد گوهر گوهری را که باقی غزل را تو بگویی به رشک آری تو سحر سامری را خمش کردم که پایم گل فرورفت تو بگشا پر نطق جعفری را مولانا بلخی