مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۷۸: ساقی ز شراب حق پر دار شرابی را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی ز شراب حق پر دار شرابی را درده می ربانی دل های کبابی را کم گوی حدیث نان در مجلس مخموران جز آب نمی سازد مر مردم آبی را از آب و خطاب تو تن گشت خراب تو آراسته دار ای جان زین گنج خرابی را گلزار کند عشقت آن شوره خاکی را دربار کند موجت این جسم سحابی را بفزای شراب ما بربند تو خواب ما از شب چه خبر باشد مر مردم خوابی را همکاسه ملک باشد مهمان خدایی را باده ز فلک آید مردان ثوابی را نوشد لب صدیقش ز اکواب و اباریقش در خم تقی یابی آن باده نابی را هشیار کجا داند بی هوشی مستان را بوجهل کجا داند احوال صحابی را استاد خدا آمد بی واسطه صوفی را استاد کتاب آمد صابی و کتابی را چون محرم حق گشتی وز واسطه بگذشتی بربای نقاب از رخ خوبان نقابی را منکر که ز نومیدی گوید که نیابی این بنده ره او سازد آن گفت نیابی را نی باز سپیدست او نی بلبل خوش نغمه ویرانه دنیا به آن جغد غرابی را خاموش و مگو دیگر مفزای تو شور و شر کز غیب خطاب آید جان های خطابی را مولانا بلخی