مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۷۱: اگر نه عشق شمس الدین بدی در روز و شب ما را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر نه عشق شمس الدین بدی در روز و شب ما را فراغت ها کجا بودی ز دام و از سبب ما را بت شهوت برآوردی دمار از ما ز تاب خود اگر از تابش عشقش نبودی تاب و تب ما را نوازش های عشق او لطافت های مهر او رهانید و فراغت داد از رنج و نصب ما را زهی این کیمیای حق که هست از مهر جان او که عین ذوق و راحت شد همه رنج و تعب ما را عنایت های ربانی ز بهر خدمت آن شه برویانید و هستی داد از عین ادب ما را بهار حسن آن مهتر به ما بنمود ناگاهان شقایق ها و ریحان ها و گل های عجب ما را زهی دولت زهی رفعت زهی بخت و زهی اختر که مطلوب همه جان ها کند از جان طلب ما را گزید او لب گه مستی که رو پیدا مکن مستی چو جام جان لبالب شد از آن می های لب ما را عجب بختی که رو بنمود ناگاهان هزاران شکر ز معشوق لطیف اوصاف خوب بوالعجب ما را در آن مجلس که گردان کرد از لطف او صراحی ها گران قدر و سبک دل شد دل و جان از طرب ما را به سوی خطه تبریز چه چشمه آب حیوانست کشاند دل بدان جانب به عشق چون کنب ما را مولانا بلخی