مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۷۰: برات آمد برات آمد بنه شمع براتی را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برات آمد برات آمد بنه شمع براتی را خضر آمد خضر آمد بیار آب حیاتی را عمر آمد عمر آمد ببین سرزیر شیطان را سحر آمد سحر آمد بهل خواب سباتی را بهار آمد بهار آمد رهیده بین اسیران را به بستان آ به بستان آ ببین خلق نجاتی را چو خورشید حمل آمد شعاعش در عمل آمد ببین لعل بدخشان را و یاقوت زکاتی را همان سلطان همان سلطان که خاکی را نبات آرد ببخشد جان ببخشد جان نگاران نباتی را درختان بین درختان بین همه صایم همه قایم قبول آمد قبول آمد مناجات صلاتی را ز نورافشان ز نورافشان نتانی دید ذاتش را ببین باری ببین باری تجلی صفاتی را گلستان را گلستان را خماری بد ز جور دی فرستاد او فرستاد او شرابات نباتی را بشارت ده بشارت ده به محبوسان جسمانی که حشر آمد که حشر آمد شهیدان رفاتی را شقایق را شقایق را تو شاکر بین و گفتی نی تو هم نو شو تو هم نو شو بهل نطق بیاتی را شکوفه و میوه بستان برات هر درخت آمد که بیخم نیست پوسیده ببین وصل سماتی را زبان صدق و برق رو برات مؤمنان آمد که جانم واصل وصلست و هشته بی ثباتی را مولانا بلخی