مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۵۵: شب قدر است جسم تو کز او یابند دولتها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب قدر است جسم تو کز او یابند دولت ها مه بدرست روح تو کز او بشکافت ظلمت ها مگر تقویم یزدانی که طالع ها در او باشد مگر دریای غفرانی کز او شویند زلت ها مگر تو لوح محفوظی که درس غیب از او گیرند و یا گنجینه رحمت کز او پوشند خلعت ها عجب تو بیت معموری که طوافانش املاکند عجب تو رق منشوری کز او نوشند شربت ها و یا آن روح بی چونی کز این ها جمله بیرونی که در وی سرنگون آمد تأمل ها و فکرت ها ولی برتافت بر چون ها مشارق های بی چونی بر آثار لطیف تو غلط گشتند الفت ها عجایب یوسفی چون مه که عکس اوست در صد چه از او افتاده یعقوبان به دام و جاه ملت ها چو زلف خود رسن سازد ز چه هاشان براندازد کشدشان در بر رحمت رهاندشان ز حیرت ها چو از حیرت گذر یابد صفات آن را که دریابد خمش که بس شکسته شد عبارت ها و عبرت ها مولانا بلخی