مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۴۲: کار تو داری صنما قدر تو باری صنما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کار تو داری صنما قدر تو باری صنما ما همه پابسته تو شیر شکاری صنما دلبر بی کینه ما شمع دل سینه ما در دو جهان در دو سرا کار تو داری صنما ذره به ذره بر تو سجده کنان بر در تو چاکر و یاری گر تو آه چه یاری صنما هر نفسی تشنه ترم بسته جوع البقرم گفت که دریا بخوری گفتم کری صنما هر کی ز تو نیست جدا هیچ نمیرد به خدا آنگه اگر مرگ بود پیش تو باری صنما نیست مرا کار و دکان هستم بی کار جهان زان که ندانم جز تو کارگزاری صنما خواه شب و خواه سحر نیستم از هر دو خبر کیست خبر چیست خبر روزشماری صنما روز مرا دیدن تو شب غم ببریدن تو از تو شبم روز شود همچو نهاری صنما باغ پر از نعمت من گلبن بازینت من هیچ ندید و نبود چون تو بهاری صنما جسم مرا خاک کنی خاک مرا پاک کنی باز مرا نقش کنی ماه عذاری صنما فلسفیک کور شود نور از او دور شود زو ندمد سنبل دین چونک نکاری صنما فلسفی این هستی من عارف تو مستی من خوبی این زشتی آن هم تو نگاری صنما مولانا بلخی