مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۳۲: دیدم سحر آن شاه را بر شاهراه هل اتی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیدم سحر آن شاه را بر شاهراه هل اتی در خواب غفلت بی خبر زو بوالعلی و بوالعلا زان می که در سر داشتم من ساغری برداشتم در پیش او می داشتم گفتم که ای شاه الصلا گفتا چیست این ای فلان گفتم که خون عاشقان جوشیده و صافی چو جان بر آتش عشق و ولا گفتا چو تو نوشیده ای در دیگ جان جوشیده ای از جان و دل نوشش کنم ای باغ اسرار خدا آن دلبر سرمست من بستد قدح از دست من اندرکشیدش همچو جان کان بود جان را جان فزا از جان گذشته صد درج هم در طرب هم در فرج می کرد اشارت آسمان کای چشم بد دور از شما مولانا بلخی