مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر پنجم
بخش ۸۳ - حواله کردن پادشاه قبول و توبهٔ نمامان و حجره گشایان و سزا دادن ایشان با ایاز کی یعنی این جنایت بر عرض او رفته است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این جنایت بر تن و عرض ویست زخم بر رگهای آن نیکوپیست گرچه نفس واحدیم از روی جان ظاهرا دورم ازین سود و زیان تهمتی بر بنده شه را عار نیست جز مزید حلم و استظهار نیست متهم را شاه چون قارون کند بی گنه را تو نظر کن چون کند شاه را غافل مدان از کار کس مانع اظهار آن حلمست و بس من هنا یشفع به پیش علم او لا ابالی وار الا حلم او آن گنه اول ز حلمش می جهد ورنه هیبت آن مجالش کی دهد خونبهای جرم نفس قاتله هست بر حلمش دیت بر عاقله مست و بی خود نفس ما زان حلم بود دیو در مستی کلاه از وی ربود گرنه ساقی حلم بودی باده ریز دیو با آدم کجا کردی ستیز گاه علم آدم ملایک را کی بود اوستاد علم و نقاد نقود چونک در جنت شراب حلم خورد شد ز یک بازی شیطان روی زرد آن بلادرهای تعلیم ودود زیرک و دانا و چستش کرده بود باز آن افیون حلم سخت او دزد را آورد سوی رخت او عقل آید سوی حلمش مستجیر ساقیم تو بوده ای دستم بگیر مولانا بلخی