مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر پنجم
بخش ۲۷ - در بیان آنک صفا و سادگی نفس مطمنه از فکرتها مشوش شود چنانک بر روی آینه چیزی نویسی یا نقش کنی اگر چه پاک کنی داغی بماند و نقصانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روی نفس مطمئنه در جسد زخم ناخنهای فکرت می کشد فکرت بد ناخن پر زهر دان می خراشد در تعمق روی جان تا گشاید عقدهٔ اشکال را در حدث کردست زرین بیل را عقده را بگشاده گیر ای منتهی عقدهٔ سختست بر کیسهٔ تهی دز گشاد عقده ها گشتی تو پیر عقدهٔ چندی دگر بگشاده گیر عقده ای که آن بر گلوی ماست سخت که بدانی که خسی یا نیک بخت حل این اشکال کن گر آدمی خرج این کن دم اگر آدم دمی حد اعیان و عرض دانسته گیر حد خود را دان که نبود زین گزیر چون بدانی حد خود زین حدگریز تا به بی حد در رسی ای خاک بیز عمر در محمول و در موضوع رفت بی بصیرت عمر در مسموع رفت هر دلیلی بی نتیجه و بی اثر باطل آمد در نتیجهٔ خود نگر جز به مصنوعی ندیدی صانعی بر قیاس اقترانی قانعی می فزاید در وسایط فلسفی از دلایل باز برعکسش صفی این گریزد از دلیل و از حجاب از پی مدلول سر برده به جیب گر دخان او را دلیل آتشست بی دخان ما را در آن آتش خوشست خاصه این آتش که از قرب ولا از دخان نزدیک تر آمد به ما پس سیه کاری بود رفتن ز جان بهر تخییلات جان سوی دخان مولانا بلخی