مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر چهارم
بخش ۴۹ - درآمدن سلیمان علیهالسلام هر روز در مسجد اقصی بعد از تمام شدن جهت عبادت و ارشاد عابدان و معتکفان و رستن عقاقیر در مسجد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر صباحی چون سلیمان آمدی خاضع اندر مسجد اقصی شدی نوگیاهی رسته دیدی اندرو پس بگفتی نام و نفع خود بگو تو چه دارویی چیی نامت چیست تو زیان کی و نفعت بر کیست پس بگفتی هر گیاهی فعل و نام که من آن را جانم و این را حمام من مرین را زهرم و او را شکر نام من اینست بر لوح از قدر پس طبیبان از سلیمان زان گیا عالم و دانا شدندی مقتدی تا کتبهای طبیبی ساختند جسم را از رنج می پرداختند این نجوم و طب وحی انبیاست عقل و حس را سوی بی سو ره کجاست عقل جزوی عقل استخراج نیست جز پذیرای فن و محتاج نیست قابل تعلیم و فهمست این خرد لیک صاحب وحی تعلیمش دهد جمله حرفتها یقین از وحی بود اول او لیک عقل آن را فزود هیچ حرفت را ببین کین عقل ما تاند او آموختن بی اوستا گرچه اندر مکر موی اشکاف بد هیچ پیشه رام بی استا نشد دانش پیشه ازین عقل ار بدی پیشهٔ بی اوستا حاصل شدی مولانا بلخی