مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر چهارم
بخش ۱۳ - عذر خواستن آن عاشق از گناه خویش به تلبیس و روی پوش و فهم کردن معشوق آن را نیز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفت عاشق امتحان کردم مگیر تا ببینم تو حریفی یا ستیر من همی دانستمت بی امتحان لیک کی باشد خبر هم چون عیان آفتابی نام تو مشهور و فاش چه زیانست ار بکردم ابتلاش تو منی من خویشتن را امتحان می کنم هر روز در سود و زیان انبیا را امتحان کرده عدات تا شده ظاهر ازیشان معجزات امتحان چشم خود کردم به نور ای که چشم بد ز چشمان تو دور این جهان هم چون خرابست و تو گنج گر تفحص کردم از گنجت مرنج زان چنین بی خردگی کردم گزاف تا زنم با دشمنان هر بار لاف تا زبانم چون ترا نامی نهد چشم ازین دیده گواهیها دهد گر شدم در راه حرمت راه زن آمدم ای مه به شمشیر و کفن جز به دست خود مبرم پا و سر که ازین دستم نه از دست دگر از جدایی باز می رانی سخن هر چه خواهی کن ولیکن این مکن در سخن آباد این دم راه شد گفت امکان نیست چون بیگاه شد پوستها گفتیم و مغز آمد دفین گر بمانیم این نماند همچنین مولانا بلخی