مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر سوم
بخش ۲۱۵ - فسخ عزایم و نقضها جهت با خبر کردن آدمی را از آنک مالک و قاهر اوست و گاه گاه عزم او را فسخ ناکردن و نافذ داشتن تا طمع او را بر عزم کردن دارد تا باز عزمش را بشکند تا تنبیه بر تنبیه بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عزمها و قصدها در ماجرا گاه گاهی راست می آید ترا تا به طمع آن دلت نیت کند بار دیگر نیتت را بشکند ور بکلی بی مرادت داشتی دل شدی نومید امل کی کاشتی ور بکاریدی امل از عوریش کی شدی پیدا برو مقهوریش عاشقان از بی مرادیهای خویش باخبر گشتند از مولای خویش بی مرادی شد قلاوز بهشت حفت الجنه شنو ای خوش سرشت که مراداتت همه اشکسته پاست پس کسی باشد که کام او رواست پس شدند اشکسته اش آن صادقان لیک کو خود آن شکست عاشقان عاقلان اشکسته اش از اضطرار عاشقان اشکسته با صد اختیار عاقلانش بندگان بندی اند عاشقانش شکری و قندی اند ائتیا کرها مهار عاقلان ائتیا طوعا بهار بی دلان مولانا بلخی