مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر سوم
بخش ۱۵۹ - خجل گشتن خروس پیش سگ به سبب دروغ شدن در آن سه وعده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چند چند آخر دروغ و مکر تو خود نپرد جز دروغ از وکر تو گفت حاشا از من و از جنس من که بگردیم از دروغی ممتحن ما خروسان چون مؤذن راست گوی هم رقیب آفتاب و وقت جوی پاسبان آفتابیم از درون گر کنی بالای ما طشتی نگون پاسبان آفتابند اولیا در بشر واقف ز اسرار خدا اصل ما را حق پی بانگ نماز داد هدیه آدمی را در جهاز گر بناهنگام سهوی مان رود در اذان آن مقتل ما می شود گفت ناهنگام حی عل فلاح خون ما را می کند خوار و مباح آنک معصوم آمد و پاک از غلط آن خروس جان وحی آمد فقط آن غلامش مرد پیش مشتری شد زیان مشتری آن یکسری او گریزانید مالش را ولیک خون خود را ریخت اندر یاب نیک یک زیان دفع زیانها می شدی جسم و مال ماست جانها را فدا پیش شاهان در سیاست گستری می دهی تو مال و سر را می خری اعجمی چون گشته ای اندر قضا می گریزانی ز داور مال را مولانا بلخی