مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر سوم
بخش ۱۵۴ - وجه عبرت گرفتن ازین حکایت و یقین دانستن کی ان مع العسر یسرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عبرتست آن قصه ای جان مر ترا تا که راضی باشی در حکم خدا تا که زیرک باشی و نیکوگمان چون ببینی واقعهٔ بد ناگهان دیگران گردند زرد از بیم آن تو چو گل خندان گه سود و زیان زانک گل گر برگ برگش می کنی خنده نگذارد نگردد منثنی گوید از خاری چرا افتم بغم خنده را من خود ز خار آورده ام هرچه از تو یاوه گردد از قضا تو یقین دان که خریدت از بلا ما التصوف قال وجدان الفرح فی الفؤاد عند اتیان الترح آن عقابش را عقابی دان که او در ربود آن موزه را زان نیک خو تا رهاند پاش را از زخم مار ای خنک عقلی که باشد بی غبار گفت لا تاسوا علی ما فاتکم ان اتی السرحان واردی شاتکم کان بلا دفع بلاهای بزرگ و آن زیان منع زیانهای سترگ مولانا بلخی