مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر سوم
بخش ۱۵۱ - بیان آنک حق تعالی هرچه داد و آفرید از سماوات و ارضین و اعیان و اعراض همه باستدعاء حاجت آفرید خود را محتاج چیزی باید کردن تا بدهد کی امن یجیب المضطر اذا دعاه اضطرار گواه استحقاقست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن نیاز مریمی بودست و درد که چنان طفلی سخن آغاز کرد جزو او بی او برای او بگفت جزو جزوت گفت دارد در نهفت دست و پا شاهد شوندت ای رهی منکری را چند دست و پا نهی ور نباشی مستحق شرح و گفت ناطقهٔ ناطق ترا دید و بخفت هر چه رویید از پی محتاج رست تا بیابد طالبی چیزی که جست حق تعالی گر سماوات آفرید از برای دفع حاجات آفرید هر کجا دردی دوا آنجا رود هر کجا فقری نوا آنجا رود هر کجا مشکل جواب آنجا رود هر کجا کشتیست آب آنجا رود آب کم جو تشنگی آور بدست تا بجوشد آب از بالا و پست تا نزاید طفلک نازک گلو کی روان گردد ز پستان شیر او رو بدین بالا و پستیها بدو تا شوی تشنه و حرارت را گرو بعد از آن بانگ زنبور هوا بانگ آب جو بنوشی ای کیا حاجت تو کم نباشد از حشیش آب را گیری سوی او می کشیش گوش گیری آب را تو می کشی سوی زرع خشک تا یابد خوشی زرع جان را کش جواهر مضمرست ابر رحمت پر ز آب کوثرست تا سقاهم ربهم آید خطاب تشنه باش الله اعلم بالصواب مولانا بلخی