مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر سوم
بخش ۳۶ - وحی آمدن به مادر موسی کی موسی را در آب افکن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز وحی آمد که در آبش فکن روی در اومید دار و مو مکن در فکن در نیلش و کن اعتماد من ترا با وی رسانم رو سپید این سخن پایان ندارد مکرهاش جمله می پیچید هم در ساق و پاش صد هزاران طفل می کشت او برون موسی اندر صدر خانه در درون از جنون می کشت هر جا بد جنین از حیل آن کورچشم دوربین اژدها بد مکر فرعون عنود مکر شاهان جهان را خورده بود لیک ازو فرعون تر آمد پدید هم ورا هم مکر او را در کشید اژدها بود و عصا شد اژدها این بخورد آن را به توفیق خدا دست شد بالای دست این تا کجا تا بیزدان که الیه المنتهی کان یکی دریاست بی غور و کران جمله دریاها چو سیلی پیش آن حیله ها و چاره ها گر اژدهاست پیش الا الله آنها جمله لاست چون رسید اینجا بیانم سر نهاد محو شد والله اعلم بالرشاد آنچ در فرعون بود اندر تو هست لیک اژدرهات محبوس چهست ای دریغ این جمله احوال توست تو بر آن فرعون بر خواهیش بست گر ز تو گویند وحشت زایدت ور ز دیگر آفسان بنمایدت چه خرابت می کند نفس لعین دور می اندازدت سخت این قرین آتشت را هیزم فرعون نیست ورنه چون فرعون او شعله زنیست مولانا بلخی