مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر سوم
بخش ۲۱ - آمن بودن بلعم باعور کی امتحانها کرد حضرت او را و از آنها روی سپید آمده بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بلعم باعور و ابلیس لعین ز امتحان آخرین گشته مهین او بدعوی میل دولت می کند معده اش نفرین سبلت می کند کانچ پنهان می کند پیدایش کن سوخت ما را ای خدا رسواش کن جمله اجزای تنش خصم ویند کز بهاری لافد ایشان در دیند لاف وا داد کرمها می کند شاخ رحمت را ز بن بر می کند راستی پیش آر یا خاموش کن وانگهان رحمت ببین و نوش کن آن شکم خصم سبال او شده دست پنهان در دعا اندر زده کای خدا رسوا کن این لاف لئام تا بجنبد سوی ما رحم کرام مستجاب آمد دعای آن شکم شورش حاجت بزد بیرون علم گفت حق گر فاسقی و اهل صنم چون مرا خوانی اجابتها کنم تو دعا را سخت گیر و می شخول عاقبت برهاندت از دست غول چون شکم خود را به حضرت در سپرد گربه آمد پوست آن دنبه ببرد از پس گربه دویدند او گریخت کودک از ترس عتابش رنگ ریخت آمد اندر انجمن آن طفل خرد آب روی مرد لافی را ببرد گفت آن دنبه که هر صبحی بدان چرب می کردی لبان و سبلتان گربه آمد ناگهانش در ربود بس دویدیم و نکرد آن جهد سود خنده آمد حاضران را از شگفت رحمهاشان باز جنبیدن گرفت دعوتش کردند و سیرش داشتند تخم رحمت در زمینش کاشتند او چو ذوق راستی دید از کرام بی تکبر راستی را شد غلام مولانا بلخی