مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر دوم
بخش ۸۶ - قصد کردن غزان بکشتن یک مردی تا آن دگر بترسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن غزان ترک خون ریز آمدند بهر یغما بر دهی ناگه زدند دو کس از اعیان آن ده یافتند در هلاک آن یکی بشتافتند دست بستندش که قربانش کنند گفت ای شاهان و ارکان بلند در چه مرگم چرا می افکنید از چه آخر تشنهٔ خون منید چیست حکمت چه غرض در کشتنم چون چنین درویشم و عریان تنم گفت تا هیبت برین یارت زند تا بترسد او و زر پیدا کند گفت آخر او ز من مسکین ترست گفت قاصد کرده است او را زرست گفت چون وهمست ما هر دو یکیم در مقام احتمال و در شکیم خود ورا بکشید اول ای شهان تا بترسم من دهم زر را نشان پس کرمهای الهی بین که ما آمدیم آخر زمان در انتها آخرین قرنها پیش از قرون در حدیثست آخرون السابقون تا هلاک قوم نوح و قوم هود عارض رحمت بجان ما نمود کشت ایشان را که ما ترسیم ازو ور خود این بر عکس کردی وای تو مولانا بلخی