مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر دوم
بخش ۸۱ - متردد شدن در میان مذهبهای مخالف و بیرونشو و مخلص یافتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همچنانک هر کسی در معرفت می کند موصوف غیبی را صفت فلسفی از نوع دیگر کرده شرح باحثی مر گفت او را کرده جرح وآن دگر در هر دو طعنه می زند وآن دگر از زرق جانی می کند هر یک از ره این نشانها زان دهند تا گمان آید که ایشان زان ده اند این حقیقت دان نه حق اند این همه نه به کلی گمرهانند این رمه زانک بی حق باطلی ناید پدید قلب را ابله به بوی زر خرید گر نبودی در جهان نقدی روان قلبها را خرج کردن کی توان تا نباشد راست کی باشد دروغ آن دروغ از راست می گیرد فروغ بر امید راست کژ را می خرند زهر در قندی رود آنگه خورند گر نباشد گندم محبوب نوش چه برد گندم نمای جو فروش پس مگو کین جمله دمها باطل اند باطلان بر بوی حق دام دل اند پس مگو جمله خیالست و ضلال بی حقیقت نیست در عالم خیال حق شب قدرست در شبها نهان تا کند جان هر شبی را امتحان نه همه شبها بود قدر ای جوان نه همه شبها بود خالی از آن در میان دلق پوشان یک فقیر امتحان کن وانک حقست آن بگیر مؤمن کیس ممیز کو که تا باز داند حیزکان را از فتی گرنه معیوبات باشد در جهان تاجران باشند جمله ابلهان پس بود کالاشناسی سخت سهل چونک عیبی نیست چه نااهل و اهل ور همه عیبست دانش سود نیست چون همه چوبست اینجا عود نیست آنک گوید جمله حق اند احمقیست وانک گوید جمله باطل او شقیست تاجران انبیا کردند سود تاجران رنگ و بو کور و کبود می نماید مار اندر چشم مال هر دو چشم خویش را نیکو بمال منگر اندر غبطهٔ این بیع و سود بنگر اندر خسر فرعون و ثمود اندرین گردون مکرر کن نظر زانک حق فرمود ثم ارجع بصر مولانا بلخی