مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر دوم
بخش ۶۵ - باز تقریر کردن معاویه با ابلیس مکر او را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفت امیر او را که اینها راستست لیک بخش تو ازینها کاستست صد هزاران را چو من تو ره زدی حفره کردی در خزینه آمدی آتشی از تو نسوزم چاره نیست کیست کز دست تو جامه ش پاره نیست طبعت ای آتش چو سوزانیدنیست تا نسوزانی تو چیزی چاره نیست لعنت این باشد که سوزانت کند اوستاد جمله دزدانت کند با خدا گفتی شنیدی روبرو من چه باشم پیش مکرت ای عدو معرفتهای تو چون بانگ صفیر بانگ مرغانست لیکن مرغ گیر صد هزاران مرغ را آن ره زدست مرغ غره کشنایی آمدست در هوا چون بشنود بانگ صفیر از هوا آید شود اینجا اسیر قوم نوح از مکر تو در نوحه اند دل کباب و سینه شرحه شرحه اند عاد را تو باد دادی در جهان در فکندی در عذاب و اندهان از تو بود آن سنگسار قوم لوط در سیاهابه ز تو خوردند غوط مغز نمرود از تو آمد ریخته ای هزاران فتنه ها انگیخته عقل فرعون ذکی فیلسوف کور گشت از تو نیابید او وقوف بولهب هم از تو نااهلی شده بوالحکم هم از تو بوجهلی شده ای برین شطرنج بهر یاد را مات کرده صد هزار استاد را ای ز فرزین بندهای مشکلت سوخته دلها سیه گشته دلت بحر مکری تو خلایق قطره ای تو چو کوهی وین سلیمان ذره ای کی رهد از مکر تو ای مختصم غرق طوفانیم الا من عصم بس ستارهٔ سعد از تو محترق بس سپاه و جمع از تو مفترق مولانا بلخی