کارو
چکامه های دیگر
شب و ماه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب است و ماه می رقصد ستاره نقره می پاشد نسیم پونه و عطر شقایق ها ز لب های هوس آلود زنبق های وحشی بوسه می چیند و من تنهای تنهایم در این تاریکی شب خدایم آه خدایم صدایت می زنم، بشنو صدایم از زبان کارو فریادت دهم٬ اگر هستی برس به دادم! خداوندا! اگر روزی از عرشت به زیر آیی و لباس فقر بپوشی و برای لقمه نانی غرورت را به پای نامردان بشکنی زمین و آسمانت را کفر میگویی٬ نمی گویی؟ خداوندا اگر در روز گرماگیر تابستانی تن خسته خویش را بر سایه دیواری به خاک بسپاری اندکی آن طرف تر کاخ های مرمرین بینی زمین و آسمانت را کفر می گویی٬ نمی گویی؟! خداوندا اگر با مردم آمیزی شتابان در پی روزی ز پیشانی عرق ریزی شب آزرده و دل خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمانت را کفر می گویی٬ نمی گویی؟! خدایا! خالقا! بس کن جنایت را بس کن تو ظلمت را تو در قرآن جاویدت هزاران وعده دادی تو خود گفتی که نا مردمان بهشت را نمی بینند ولی من با دو چشم خویشتن دیدم که نا مردمان ز خون پاک مردانت هزاران کاخ می سازند خدایا! خالقا! بس کن جنایت را بس کن تو ظلمت را تو خود گفتی اگر اهرمن شهوت بر انسان حکم فرماید تو او را با صلیب عصیانت مصلوب خواهی کرد ولی من با دو چشم خویشتن دیدم پدر با نورسته خویش گرم می گیرد برادر شبانگاهان مستانه از آغوش خواهر کام می گیرد نگاه شهوت انگیز پسر دزدانه بر اندام مادر می لرزد قدم ها در بستر فحشا می لغزد خدایا! خالقا! بس کن جنایت را بس کن تو ظلمت را تو خود سلطان تبعیضی تو خود فتنه انگیزی اگر در روز خلقت مست نمی کردی یکی را همچون من بدبخت یکی را بی دلیل آقا نمی کردی جهانی را این چنین غوغا نمی کردی هرگز این سازها شادم نمی سازد دگر آهم نمی گیرد دگر بنگ باده و تریاک آرام نمی سازد شب است و ماه می رقصد ستاره نقره می پاشد من اما در سکوت خلوتت آهسته می گریم اگر حق است زدم زیر خدایی....!!! خدایا! خالقا! بس کن جنایت را بس کن تو ظلمت را خداوندا تو می گفتی زنا زشت است و من دانم که عیسی زاده طبع زنا زاد خداوندی ست خدایا! خالقا! بس کن جنایت را بس کن تو ظلمت را کارو