محقق ترمذی
معارف | ترمذی
متن 34 | پایان بخش ۱
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
التحیات لله ای الملک و الحمد و الثناء لله عن الحسن البصری انه قال کانت فی الجاهلیة اصنام و کانوا یقولون لاصنامهم لک الحیاة الباقیة فامر الله تعالی ان یجعلوا التحیات لله یعنی له البقاء و الملک الدائم و الصلوات ای الصلوات الخمس لله عز و جل لا ینبغی ان یصلی الا له و الطیبات یعنی شهادة ان لا إله الا الله یعنی الوحدانیة له ثم یقول السلام علیک لانک نصحت امتک و رحمة الله ای و رضوان الله لک واجبة و برکاته یعنی علیک البرکة و علی اهل بیتک السلام علینا یعنی مغفرة الله علینا و علی جمیع من مضی من الانبیاء الی یوم القیامة و معنی التسلیم عن الیمین و عن الیسار یعنی انتم معاشر اخوانی المؤمنین سالمون آمنون من شری و من خیانتی. عَجَبا لِلْمُحِبِ کَیْفَ یَنام کُلٌ نَوْمٍ عَلَی المُحِبِ حَرام آه نیارم زدن،ترسم از آن یک نفس مهر تو بیرون شود، هرکه او دربند چیزی است خط بندگی داد است آن چیز را لاجرم چو آن چیز خداوند او باشد آن چیز را بر وی دست باشد خواه گو زن باش خواه گو سگ باش خواه گو نفس باش اِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُم بِهِ مُشْرِکُونَدربند خدای باش چون حقیقت تو را از بند وی خلاص نیست هرکه او دربند مراد است اعمالش چون رَماد است هرگاه که تو را آرزوی چیزی است که هرکس را مسلّم است آرزو می بری تا تو همچو آن کس باشی اگرچه کافر است که دست دارد به قضاء شهوت و هرکه آرزوش است تا چون کافر بود و او را مسلّم نمی شود با قضا و تقدیر خدای در جنگ است، سخرۀ ابلیس است و بدبختی به وی راه یافته است آن را که معتقد هست مر خدای رب العالمین را یانی اگر معتقد نیست و نمی داند الوهیتش را او را با کسی جنگ نرسد با خودش جنگ بود و اگر مؤمن است می داند که عاقبت کافر کجاست ذَرْهُمْ یَاْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْاَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَچون دعوی دوستی شاهدی می کنی اگر بعضی کارها به مراد نمی کند ترک دوستی نمی گویی چون به وی امید می داری آنجا که دوستی باطل است از بی مرادی سپر نمی افکنی اینجا که دوستی به حق بود از بی مرادی چرا سپر افکنی معلوم شد که شوربختی تو است ای بسا که عاشق شدی به خیالی و از آن بعد تو را معلوم شد آخر حقیقت حق کم از خیالی نیست اگرچه تو را حقیقت نیست چندین هزار دوستان که بر آستان دارد قضای درد دوستان در قرآن هیچ سماعی نیفتاده است وَ الَّذِینَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ منزل اول ز دوستی مراد خویش به یک سو نهادن است زیرا که کسی چون مستغرق خیال جمال دوست باشد خود بی مراد نبود هر چیزی که تو را از ورزیدن دوستی خدای تعالی بازدارد آن اندیشۀ فاسدی چون دنبلی است تا آن پخته نشود و نرم نشود سود ندارد به قرآن خواندن مشغول شو و کلمات حق به سر زبان می گوی و نومید مشو وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ اِلَّا الضَّالُّونَآدمی بی مشغولی نبود و اگر بود مرده بود اگر مشغول نبود به رنج ظاهر و عالم ظاهر مشغول [بود] به رنج باطن و عالم باطن هرگاه که از این دو عالم فراغتی یافتی تو زنده بُوی چیزهای بینی که آن حق بود نه باطل زیرا که هر چیزی که بود یا حق بود یا باطل چو از باطل جستی به حق رسیدی الناس فی ثلاثة اصحاب الجحیم و اصحاب الجنة و اصحاب الاعراف و الله اعلم بالصواب. تمت (کذا) نسخ هذا الکتاب من نسخة صحیحة معتمد علیها بعون الله و توفیقه کتبه العبد الضعیف المحتاج الی رحمة الله تعالی ارغون بن ایدمر بن عبد الله المولوی فی التاریخ الخامس محرم سنة سبع و ثمانین و ستمایة. حمدا لله و مصلیا علی نبیه و سلم محقق ترمذی