قیصر امین پور
تنفس صبح
فصل وصل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فصل ، فصل خیش و فصل گندم است عاشقان این فصل ، فصل چندم است ؟ فصل گندم ، فصل جو ، فصل درو فصل بی خویشی است ، فصل خویش نو چارفصل سال را رسم این نبود هیچ فصلی اینچنین خونین نبود فصل کشت و موسم برزیگری است عاشقان این فصل ، فصل دیگری است فصل دیگرگونه ، دیگرگونه فصل فصل پایان جدایی ، فصل وصل فصل سکر وحشی بوی قصیل شیهه ی خونین اسبان اصیل فصل داس خسته و خورجین سرخ فصل تیغ لخت ،فصل زین سرخ فصل گندم ، فصل بار و برکت است عاشقان این فصل ، فصل حرکت است طرح کمرنگی است در یادم هنوز من به یاد دشت آبادم هنوز خوب یادم هست من از دیر باز باز جان می گیرد آن تصویر ، باز گرگ و میش صبح پیش از هر طلوع قامت مرد دروگر در رکوع خوشه ها را با نگاهش می شمرد داس را در دست گرمش می فرشد قطره قطره خستگی را می چشید دست بر پیشانی دل می کشید بافه ها را چون که در بر می گرفت خستگی ها از تنش پر می گرفت گاه دستی روی شبنم می گذاشت روی زخم پینه مرهم می گذاشت دشت دامانی پر از بابونه داشت پینه ی هر دست بوی پونه داشت تو همان مردی ، همان مرد قدیم با تو میراثی است از درد قدیم در تو خون خوشه ها جوشیده است خوشه ها خون تو را نوشیده است دستهایت بوی گندم می دهد بوی یک خرمن تظلم می دهد دارد آن فصل کسالت می رود باز امید اصالت می رود تازه کن آن روزهای خوب را روزهای خیش و خرمنکوب را چند فصلی کشت بذر عشق کن هر چه قربای است نذر عشق کن سرخ کن یأس سفید یاس را پاک کن گرد و غبار داس را خوشه ی گندم پس از دی می رسد داس تو افسوس ، پس کی می رسد ؟ بار می بندیم سوی روستا می رسد از دور بوی روستا قیصر امین پور