بهاءُالدّین وَلَد
جزو اول
فصل 42
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قال النّبی علیه السّلام: « اوّل صلاح هذه األامّة بالزّهد و الیقین» یقین آن است که معنی بی گمان بر در دل ایستاده باشد، و چون نظر خواهد که محبوس شود بر راحت حالی و بر دنیا از مجامعت و فرزندان و منال و جاه، آن معنی رها نکند تا نظر بر اینها بنشیند. بگوید که در این منزل اگرچه سبزه و آب روان می بینی، فرونایی که دزدان از پس تو نشسته اند؛ تو را اگر لقمه در دهان باشد و شربت آب در کف دست باشد، هنوز خوشیِ آن به حلقت فرو نرفته باشد که دزدان بیرون آیند و غارتت کنند تا آن بر تو تلخ شود. و آن معنی تو را هر دم می گوید که تو در این منزل و در این تاریکی به خواب چه می شوی؟ چون بیدار شوی و تاریکی برود، جامهٔ وجودت را همه پرحدثِ رنج خواهی دیدن. و آن معنی البتّه نظر تو را خیره و سرگردان می دارد تا از سررشتهٔ این جهان گسسته دارد و از روی آخرتش گشاده و روشن دارد. و یقین چون دایگان ایستاده باشد و کنارهای چادر نظر تو را در هوا می کند تا بر زمین قصور دنیا ننشیند، چنانکه حوران بهشت دامن چادرهای زنان بصلاح را در بهشت و زلف های ایشان را بر طبق سیمین نهاده باشند تا بر شاخ زعفران و مشک اذفر آسیب نزند. اینچنین یقینِ عجب به چه حاصل شود؟ بعبادة الله حاصل شود که وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ . و عین الیقین بدانک چشم دیدن است تا بی گمان شوی و آن به درِ مرگ بود، و علم الیقین بعبادة اللّه حاصل شود. اکنون آدمی شایستهٔ خیرات و عبادات آنگاه گردد که او رغبت به دنیا نکند، یعنی نگرش او در هر کار از بهر رضای اللّه و فرمانبرداریِ اللّه باشد. و اینکه از بهر فرمانبرداری اللّه می کنی و رضای اللّه می طلبی و آن را می خواهی، این طلب تو و این خواهش تو دریچه ایست از نشیمن بلند و رشته ایست که تو را از آن دریچه ها بالا می کشد، و آن رشته متقاضی ست که حامل نظر توست و آن دریچه در پردهٔ غیب است. ِبایست تا وقت اجل آن دریچه را بگشایند و این مرغِ روح تو را که نظرش بدان دریچه است در آن دریچه برند، تا چه باغ ها و رواق ها که بیند و چه حور و قصور که بیند. و هیچ آدمی نیست که او را معشوقه در عالم غیب نیست، یا از دریچه و حورایی و عینایی، و یا از درکه و مالک دوزخی. و بوی آن معشوقان به مشام روح آدمی می رسد و او را در طلب می آرد تا او را وسیلت بود به آن معشوقه، چنانک بوی یوسف آمده بود به مشام یعقوب. اکنون چون تو خود را رغبتی دیدی به اللّه و به صفات اللّه، می دان که آن تقاضای اللّه است تو را. و اگر میلت به بهشت است و طالب بهشتی، آن میل بهشت است که تو را طلب می کند. و اگر تو را میل به آدمی ست، آن آدمی نیز تو را می طلبد، که هرگز از یک دست بانگ نیاید و اللّه اعلم. بهاءُالدّین وَلَد