میرزاده عشقی
غزل ها و قصیده ها
شمارهٔ ۳۲ - شراب مرگ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بدان سرم که شکایت ز روزگار کنم گرفته اشک ره دیده ام، چه کار کنم؟ بدین مشقت الا، زندگی نمی ارزد که من ز مرگ، همه عمر را فرار کنم به جامی از می چرخ است مستی ای ساقی گرم که مست کنی، هستیم نثار کنم شراب مرگ خورم بر سلامتی وطن به جاست گر که بدین مستی افتخار کنم چنان در آرزوی درک نیستی هستم که گر اجل بکند همت، انتحار کنم ز پیش آن که، اجل هستیم فدا سازد چرا نه هستی خود را، فدای یار کنم ز بس که صدمه هشیاری، از جهان دیدم بدان شدم که دگر، مستی اختیار کنم جنون که بر همه ننگ است، من به محضر دوست قسم به عشق، بدین ننگ افتخار کنم من این جنون چه کنم؟ یافتم ز پرتو عقل چو فرط عقل جنون است من چه کار کنم؟ بگو به شیخ مکن عیبم این جنون عقل است ترا نداده خدا عقل من چه کار کنم؟! میرزاده عشقی