میرزاده عشقی
غزل ها و قصیده ها
شمارهٔ ۲۳ - دزد پاتختی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هزار بار مرا، مرگ به از این سختی است برای مردم بدبخت، مرگ خوشبختی است! گذشت عمر به جان کندن، ای خدا مردم! ز دست این همه جان کندن، این چه جان سختی است؟ رسید جان به لبم، هر چه دست و پا کردم برون نشد دگر، این منتهای بدبختی است! رجال ما همه دزدند و دزد بدنام است که دزد گردنه، بدنام دزد پاتختی است رجال صالح ما، این رجال خنثی اند! که از رجال دگر، امتیازشان لختی است زنان کشور ما زنده اند و در کفنند که این اصول سیه بختی، از سیه رختی است! بمیر «عشقی » ار آسایش آرزو داری که هر که مرد، شد آسوده، زنده در سختی است میرزاده عشقی