صغیر اصفهانی
مثنوی ها
شمارهٔ ۳۷ - سیرچمن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از پی تفریح شدم صبحدم در چمنی غیرت باغ ارم دلکش و جان پرور خاطرنشین روح فزا همچو بهشت برین سرو ز موزونی قامت در آن طعنه زن قامت نسرین بر آن بسکه کل افروخته از خاک چهر پر ز کواکب شده همچون سپهر آب به هر جدول آن موج زن همچو ضمیر من و موج سخن لاله بر افروخته هر سو عذار دلبری آموخته از روی یار نرگس شهلا چو تماشائیان دیدهٔ خود دوخته بر ارغوان گل ننهادی که نهد نیم دم دیدهٔ خود بلبل شیدا بهم قهقهٔ کبک و نوای هزار هوش ز سر بردی و از دل قرار زیر و بم قبره و فاخته غلغله در آن چمن انداخته حاصل مطلب من از آن دلگشا در دل خود هیچ ندیدم صفا سیر گلم شاد نسازد چرا از غمم آزاد نسازد چرا یافتم آْخر که در آن بوستان نسبت مرا همدمی از دوستان نیست ز یاران چو مرا همنفس گلشن از آنروز شده بر من قفس مسکن اگر طرف گلستان بود همدمی ار نیست چو زندان بود ور که مکان گوشهٔ زندان بود همدمی ار هست گلستان بود راستی اندر بر اهل نظر نیست گلی به ز جمال بشر گلشن و باغ و چمن و بوستان سنبل و سوسن سمن و ارغوان این همه فرع بشر ام د صغیر فرع بنه کام دل از اصل گیر صغیر اصفهانی