صغیر اصفهانی
مثنوی ها
شمارهٔ ۳۰ - حکمت افلاطون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دید فلاطون مرضی در مزاج جست ز شاگرد خود آنرا علاج گفت ز روی ادب ای ذوفنون صد چومنی را تو بره رهنمون ما ز تو علم و هنر آموختیم نزد تو اندوخته اندوختیم گفت بلی لیک گه اعتدال نی گه بیماری و نقص کمال عقل که رنچور شد اندر بدن موجد صحت نتواند شدن آنکه مریض است نباشد طبیب پیچ و خم کوچه نداند غریب ای بشر ای گشته ز سر تا بپا عضو بعضوت به مرض مبتلا روز بروزت مرض افزون شود خود بنگر عاقبتت چون شود با مرض مهلکی اینسان مخوف چاره خود چون کنی ای بی وقوف نبض یسار تو و نبض یمین هر دو مریضند ز روی یقین از پی تشخیص مرض این بآن چند سپاری و کنی امتحان چند به تجویز خود ای خیره سر ز هر خوری در عوض گل شکر نسخه نما پاره و بشکن قلم تجریهٔ خود بهل از بیش و کم نسخه از آن گیر که خود سالم است هم بمرض هم بدوا عالم است تا نشوی بندهٔ فرمان او تا نروی در پی درمان او بهر تو آسایش و یهبود نیست هیچ تو را غیر زیان سود نیست ماحصل این است که دستور حق بهر بشر باید و نظم و نسق بایدمان آنچه که از بهر ما عقل کل آورده ز نزد خدا تا که از این تیه ضلالت رهیم ور نه که تا شام ابد گمرهیم راهبران ره ز حق آموختند شمع از آن مشعله افروختند دل بندا داده منادی شدند خویش هدایت شده هادی شدند ما همه نفسیم و هوی و هوس نفس خود از نفس بر آرد نفس در کرهٔ خاک بجز خاک نیست خاک از آلایش خود پاک نیست خلقت آن تیره و ظلمانی است روشنی اش ز اختر نورانی است کس نتواند که در این شام داج راه سلامت سپرد بی سراج کس نتواند که به ظن و گمان ره بسلامت برد اندر جهان نور یقین باید ر آنهم بدل جز که ز قرآن نشود متصل هرکه در این راه مؤید رود همچو صغیر از پی احمد رود صغیر اصفهانی