صغیر اصفهانی
مثنوی ها
شمارهٔ ۲۴ - خانهٔ تنگ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خانه ما هست بسی تنگ تر از رحم مادر و صلب پدر هست همانا مثل ما در آن همچو جنین در رحم مادران حجره و صحنش همه بر روی هم پنج دو ذرع است زده ذرع کم بر حجراتش کند ار کس عبور فاتحه خواند به خیال قبور باد ز بیجائی و بیم فشار هیچ در آن خانه ندارد گذار دورهٔ هر سال در آن غم سرا میگذرد سخت دوشش مه به ما سختی آن خانهٔ بد چار فصل گردد از این فصل بدان فصل وصل فصل زمستان نکند آفتاب هیچ در آن خانه ایاب و ذهاب واقعه بر عکس بود در بهار مه نشود دیده به شبهای تار لیک چو خورشید نماید طلوع تافتن اول کند آنجا شروع تا به شب آن خانه چو نیران کند گوئی ادا دین زمستان کند الغرض آن خانه که باشد بدهر تنگتر از چشم خسیسان شهر پر شده امسال ز انبوه برف گشته پدیدار در آن کوه برف تنگ ز بس گشته بما آن قفس می نتوانیم کشیدن نفس گویدمان برف که جای دگر زود گزینید برای مقر زود به بندید از این خانه بار زانکه در این خانه منم خانه دار حادثه بنگر که در این انقلاب هم شده دیوار وی از بن خراب حاصل این قصه بود بی درنگ این که چو گردد به کسی کار تنگ بایدش از شکوه به بندد دهان ورنه به تنگی بفزاید جهان ما که شکایت به زبان داشتیم شکوه ز تنگی مکان داشتیم هیچ نبخشید شکایت اثر جز که شد آن تنگ بسی تنگتر چشم صغیر است به لطف خدای در طلب وسعت و تبدیل جای صغیر اصفهانی