صابر همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳: درد سر هجر از سر ما، کم شدنی نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درد سر هجر از سر ما، کم شدنی نیست آنگونه که وصل تو، فراهم شدنی نیست دل بی تو بدنیا نتوان بست و، نبندیم بنیاد سر آب که محکم شدنی نیست جاداشت گر از دیده دلم دوش کمک خواست بی آب، گلستان خوش و خرم شدنی نیست چون عمر رود باز نگردد دگر ای دل آنسان که صفر ماه محرم شدنی نیست با یار محبت شدن و پیروی غیر این روغن و آبی است که در هم شدنی نیست با منکر عشق از صفت حسن چه گوئی؟ حیوان زبان بسته که آدم شدنی نیست رویت نتوان کرد مجسم ببر چشم جان در بر انظار مجسم شدنی نیست بیهوده چرا هر که زند لاف تجرد؟ هر بی پدری عیسی مریم شدنی نیست تا فکر پریشان بود از بهر تو (صابر) ملک سخن امروز منظم شدنی نیست صابر همدانی