حاجب شیرازی
سایر اشعار
شمارهٔ ۱ - قسمتی از یک چکامه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آینه خورشید برابر گرفت یا مه من پرده ز رخ برگرفت ماه من از جانب خاور دمید راه ز خورشید به خاور گرفت زلف مسلسل چو بهم برشکست رایحه از مشک وزعنبر گرفت طره مشکین پرستو و شش زآتش رخ طبع سمندر گرفت غنچه لب چون به تبسم گشود روی زمین در گل و شکر گرفت درج دهان چون به سخن باز کرد خرده به یاقوت و به گوهر گرفت ابروی او آبروی تیغ برد مژه او عادت خنجر گرفت آن بوغا لشگر خاقان شکست این به غزا کشور قیصر گرفت طنطنه اش شوکت طغرل شکست جمجمه اش سطوت سنجر گرفت خالش چون هندوی آذرپرست برهنه تن جای در آذر گرفت قامت چون سرو وی، از اعتدال سایه سرو از همه کشمر گرفت هندوی چشمش پی غارتگری کاسه زر از کف عبهر گرفت قرص رخش از اثر روشنی آئینه از دست سکندر گرفت می زده و خوی زده در بزم دوش گردن مینا لب ساغر گرفت گفتمش باده به اندازه نوش تا بتوان خامه و دفتر گرفت جای گزک لعل چو شکر مزید از دو رطب قند مکرر گرفت تا بتوان چامه دلکش سرود تا بتوان صفحه و مسطر گرفت تا بتوان نامه مانی درید تا بتوان تیشه ز آذر گرفت تا بتوان لشکر مزدک شکست تا بتوانشان کله از سر گرفت تا بتوان بر سر دجال تاخت با دم گاوی خر از آن خر گرفت باز سخن قدر زر و سیم یافت باز سخن قیمت گوهر گرفت باز در گنج درر باز شد در، دری روی زمین در گرفت باز گشودند در کنز علم عرش علا زینت و زیور گرفت مر تو ندانی صله شعر چیست سکه سیمی که فر، از زر گرفت حاجب شیرازی