ایرج میرزا
قصیده ها
شمارهٔ ۳ - در رثاء مرحومه دُرَّةُ المَعالی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز درج دیده در آودره ام لَالی را نثار مقبره ی درة المعالی را گمان برم که برای چنین نثاری بود که درج دیده بیندوخت این لَالی را اگر نه دیده به من همرهی کند امروز چه عذر آورم ای دوست دست خالی را مثال روی تو در قلب ما به جاست هنوز تهی نمودی اگر قالب مثالی را چنان بریدی از ما که کس نشان ندهد به هیچ طایری این گونه تیز بالی را مرا ز مرگ تو قامت هلال وار خمید بر آرد سر بنگر قامت هلالی را تویی که در تعلیم سهل بشمردی مشقّتِ بدنی زحمتِ خیالی را تویی که پیش تو آسان نمود و بی مقدار عُلُوِ همت تو کارهای عالی را عَلیَ التَّوالی در کار تربیت بودی به جان خریدی رنج عَلیَ التَّوالی را دو باب مدرسه ی دختران بنا کردی بدون آن که کشی منت اهالی را ترا به سایر زن ها قیاس نتوان کرد به جای زر که خرد ماسه ی سفالی را ؟ چه شعله بود که ناگه نمود جلوه و سوخت دل اَدانیِ این کشور و اعالی را دقیقه ای ز خیالت فَراغِ بالم نیست مگر به خواب ببینم فَراغِ بالی را ایرج میرزا