میرزا حبیب خراسانی
قصیده ها
شمارهٔ ۱۰: شکسته زلف بتی مست در سرای من است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شکسته زلف بتی مست در سرای من است که روی دلکش او باغ دلگشای من است فرشته خوی و پری روی و آدمی رفتار بجای من مگر او رحمت خدای من است منم غلامش و خود را غلام من خواند چه نادر است که هم شاه و هم گدای من است بهر چه خوانمش از جان اسیر حکم من است بهر چه گویمش از دل مطیع رای من است میان جان و دل من همیشه جای وی است کنار زلف و بر او هماره جای من است چنان موافق طبع است و دلنشین خیال که آفریده مگر گوئی از برای من است مگر که آب و گلش در هوای من بسرشت خدای من که هوایش همه هوای من است چنان رضای من از جان و دل بجوید کش هواهوای من است و رضا رضای من است بهیچ روی نگنجد میان ما سخنی که اقتضای وجودش باقتضای من است عجب موافق طبع است و سازگار مزاج چه لقمه ای است که در خورد اشتهای من است همیشه ورد زبانم همه دعای وی است هماره ورد زبانش همه دعای من است بهرچه امر کند من بمدعای ویم بهر چه حکم کند او بمدعای من است بهر دو عالم من در خور و سزای ویم بهر دو گیتی او در خور و سزای من است چو گویدم که فدای توام فدای ویم چو گویمش که فدای توام فدای من است حقیقت دو جهان در جمال او نگرم که در مشاهده جام جهان نمای من است ببین بلطف و تواضع که گرچه تاج سر است هم از فروتنی و عجز خاکپای من است سزد که دیده نه بیند بماسوای ویم که چشم دوخته از هر که ماسوای من است سزد که قبله خود خوانمش بگاه نماز که زمزم و حجر و مشعر و منای من است اگر دو لعل لبش حکم خون من دادند هم از تبسم جانبخش خون بهای من است حریف حجره و گرمابه و ندیم حضور جلیس بزمگه و خادم سرای من است بچین و کاشغر و تبت و ختا نروم که چین و کاشغر و تبت و ختای من است میرزا حبیب خراسانی