وفایی مهابادی
قصیده ها
شمارهٔ ۶: سیبا به نزاکت تو نازم - گویی نسب از نگار داری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سیبا به نزاکت تو نازم گویی نسب از نگار داری آمیخته ای به آب و آتش وین معجز از آن نگار داری دل می بری از لطافت، آری مذهب ز صفات یار داری نیمی ز تو سرخ و نیمه ای زرد حیران توام چه کار داری؟ یا داده ای دل به یار از آن رو چون من دل داغدار داری یا بهر نثار دلستانت از جان، رخ شرمسار داری امروز که می روی به سویش جان در قدمش نثار داری زنهار به یادم آور ای سیب در بارگهی که یار داری در چهره ی آفتاب لغزی یعنی به رخش گذار داری بر تنگ لبش نهی سر و پای یعنی به لبش گذار داری و آن گاه به آه و ناله ی زار چندان که تو اقتدار داری بوسی دو سه زن به خاک پایش هر جا که تو اختیار داری عرضم بگذار کای دلارام ای کز دو رخان بهار داری از کز دو رخان عالم آرا مهر و مهی در حصار داری پا بسته به حسن، مشتری را در سنبل تابدار داری و زآهوی نرگسان به شوخی شیران جهان شکار داری در کوی تو اوفتاده یعنی یک عاشق خاکساری داری تا کی چو کمند مشکبارش سرگشته و بی قرار داری دانی که خدای برندارد جور و ستمی که کار داری تا کی دل خسته ی «وفایی» چون نرگس خویش زار داری و آن گاه به وی ده این غزل را گر طاقت زینهار داری وفایی مهابادی