وفایی مهابادی
غزل ها
شمارهٔ ۷۵: ای به مصر سودایت صد عزیز قربانی - رحم کن به یاد آور حال پیر کنعانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای به مصر سودایت صد عزیز قربانی رحم کن به یاد آور حال پیر کنعانی نازنین دلی دارم عاشق پری رویی از خدا نمی آید عاشقان برنجانی دل ز حسرت رویت روز و شب همی نالد نغمه های خوش دارد بلبل گلستانی عیش هر دو عالم را من به این نخواهم داد من لب ترا بوسم جان من تو بستانی زلف یار بگرفتن لب گذاشتن بر لب لذتی دگر دارد جمع در پریشانی من چرا ننالم از دست چشم و ابرویت میکده ی فرنگی شد کعبه ی مسلمانی کام لب نخواهم دید نا مکیده خالش را از خضر مگر یابم سر آب حیوانی زلف گیرمت گویی: کافرا مسلمان شو روی بوسمت گویی: نیست این مسلمانی آخر ای فرنگی زاد چون کنم ز بیدادت؟ مؤمنم نمی دانی کافرم همی خوانی زان دهان تمنایی دارم و نمی گویم مذهب «وفایی» نیست کشف راز پنهانی وفایی مهابادی