وفایی مهابادی
غزل ها
شمارهٔ ۲۵: بر دل و بر دیده گفتم: هر کجا خواهی بیا - گفت: آخر روشن است این، هر کجا جای من است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر دل و بر دیده گفتم: هر کجا خواهی بیا گفت: آخر روشن است این، هر کجا جای من است گفتمش: برخاستی شوری عجب در ما زدی! در قیامت، گفت: این هم شور از پای من است کس نمی داند به جز دلداده ی آن زلف و خال آن چه از داغ تو در سر سویدای من است گر چه هستم پر خطا دارم امید مغفرت صد هزاران جرم بخشد آن که مولای من است من چه گویم شرح حال خود «وفایی» پیش دوست زان که داند هرچه در رنگ و هیولای من است وفایی مهابادی