وفایی مهابادی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲: ای خم زلف سیاه تو جنابش مستطاب - در اقالیم دل و جان خسرو مالک رقاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای خم زلف سیاه تو جنابش مستطاب در اقالیم دل و جان خسرو مالک رقاب دارم امید وصال رویت اندر هجر زلف شب نشانی بخشد آری از طلوع آفتاب گریم از عکس رخت کافتادهٔ چشم توام چون کند بیمارم و بر خویش افشانم گلاب من ز رویت ناامید و زلف شاد، آخر که گفت؟ مؤمن اندر دوزخ و کافر به جنت کامیاب؟ سالکان را ناگریز است از مقام قبض و بسط زلف و رویت عاشقان را تا به کی اندر حجاب چون توام دلبر نباشد هر چه هستی بی وفا چون منت عاشق نباشد گرچه ناید در حساب ای که وصلت جان ده صد مرده ی هجران تو عیسای معجز نما «یحیی العظام» شیخ و شاب در بهشت خاک پایت عاقبت شد زلف شاد بس که نالیدی به دل «یالَیتَنی کُنتُ تُراب» وفایی مهابادی