صفی علیشاه
بحر الحقایق
بخش ۴۵۶ - علامه دفعالریاء للمجاهد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دگر بشنو علامات ریا را که بری سر ز اخلاص اژدها را بکف معیاری ار نبود تو را خاص ریا را کی توان دانست ز اخلاص نشانی گویم ار باشد بکارت که تا منزل نیفتد هیچ بارت ز نفس ار بری آنسر کز ریا رست دگر میدان که دولت دولت تست اگر دلق تو گردید از ریا پاک دگر در ره مدار از نفس دون باک که او را نیست دیگر دست و پائی همه زورش بتن بود از ریائی یکی بنگر که فاعل غیر حق نیست صباحت خوش جز از رب الفلق نیست تمام خلق محتاج و فقیرند تو را کی در شدائد دستگیرند یکی بنگر که یک عیب ار که خلقت ببینند از جفا در ند دلقت بستارالعیوبی دل توان داشت که یک عمری عیوبت را نهان داشت بعلام الغیوبی جان توان داد که عمری پرده پوشید و امان داد غرض دانی ز خلق ار حاصلی نیست تو را با خلق این روی و ریا چیست خیال از خلق و خود یکباره بردار دل از بیچارگی و چاره بردار اگر جنبی ز جا جنبده نیست بجز حق هر چه بینی زنده نیست همه بادند خلق و نقش حمام تو بهر صید بادی هشته دام چو فارغ گردی از شید و ریا تو نداری هیچ بر کف جز هوا تو عمل را کن ز بهرد وست خالص نباشد لایق او فعل ناقص نه ناقص بلکه بس معیوب و مغشوش که برداری ز رویش گر که سرپوش گریزی و زنی بس بر سر از خبط بصندوق آنچه عمری کرده ضبط صفی علیشاه