صفی علیشاه
بحر الحقایق
بخش ۲۶۱ - عبدالولی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مگر عبدلولی دور از تکلف ز استیلاست اولی بالتصرف بگرداند ز کل ماسوا رو ز هر سو رو نماید سوی بیسو نگیرد جز خدا را بهر خود دوست نگنجد از ولای دوست در پوست نبیند غیر آن کو بروی اولی است کند پس رو بهر سوسوی مولی است حقش زان مظهر اسم ولی کرد ولایت داد و بر کل معتلی کرد خدا باشد ولی آنکه خارج ز ظلمت شد بنور اندر معارج چو ایمانش بحق شد عین واقع خود ایمانها بر او گردید راجع از آن حق در نبی او را ولی گفت نبی «من کنت مولاه علی» گفت تلای حقش شمع رسل کرد بحکم انما مولای کل کرد ولایت پس یقین خاص علی بود که حق را به نص حق ولی بود جز او کس در ولایت نیست منصوص بر او این اولویت گشت مخصوص پس آنها کاولیا و صالحینند علی را در ولایت جا نشینند یکی زان جمله را عبدالولی دان ولیش با تو لای علی دان صفی علیشاه