صفی علیشاه
بحر الحقایق
بخش ۴۸ - التجلی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تجلی جلوه غیب الغیوبست که ظاهر نور او اندر قلوبست تجلی ذاتیست اول به اثبات که در وحدت تجلی کرد للذات ظهور از ذات خود بر ذات خود کرد از آن پس جلوه در آیات خود کرد احدیث خود آن اول ظهور است که از هر نعت و وصف و رسم دور است وجود محض جز ذات قدم نیست وجود ما سوایش جز عدم نیست پس او محتاج تعین تا که ممتاز بآن گردد ز شیئی ذات او باز چه باشد وحدت او عین ذاتش بوحدت گشت ظاهر در صفاتش بود منشأ خود این وحدت بمطلق احد هم واحدیت را محقق چه عین ذات باشد هستی حق ز شرط ولا بشرطی هر دو مطلق بشرط آنکه شیئی نیست با وی احد خوانش که مطلق باشد از شی ء حقایق در احد کاطلاق ذاتست بمانند شجر اندر نواه است بنزد صوفی آن غیب الغیوبست تجلی جلوه او در قلوب است تجلی کاول از ذات الاحد شد بسالک جلوه گر چون از رشد شد خود آن ذات الاحد در عین وحدت تجلی کرد اندر واحدیت محقق گوید آن را جلوه ذات بسالک شد عیان در عین اثبات با ینمعنی که بعد از نفی کونین شهود ذات ثابت گشت بالعین وجود محض باشد ذات مطلق بود معدوم مطلب ما سوی الحق چو از معدم رستی حضرت اوست عیان در عین هستی وحدت اوست تجلی دوم اعیان اشیاءست که ثابت در مقام علم یکتاست شئون ذاتی این باشد که از ذات عیان شد در مقام قابلیات هم این باشد ز حق اول تعین بوصف عالمیت در تمکن چو اعیان جمله معلومات اویند بعلم او اعیان بی گفتگویند نزول این احد بر واحدیت بود با نسبت اسمای حضرت صفی علیشاه