صفی علیشاه
غزل ها
شمارهٔ ۵۱: این کمر جانا که تنگ از بهر نیرو بستهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این کمر جانا که تنگ از بهر نیرو بسته ای دست هیچ اندیشه نگشاید که نیکو بسته ای بر نثارت جان ما باشد بکف محتاج نیست آن خیالی کز اشارتهای ابرو بسته ای از کمانداری ابرو و ز کمین گیری خال راه و رفتار و سکون بر ترک هندو بسته ای گرچه آسان می گشایی بهر حلق ما کمند حلقه ها بینم که بس مشکل بگیسو بسته ای این نباشد سحر کز چشمت دگرگون گشت حال تا گشائی لب بافسون چشم جادو بسته ای از میانت در شگفتم معجز است آن یا طلسم یک جهان را جان بوهم آمد که بر مو بسته ای ای صفی بیگانه شو از خویش و بی پروا ز خلق جای غیری نیست با آن دل که با او بسته ای صفی علیشاه